دل نوشته ی من
سلام
ماه رمضان هم بالاخره اومد . من که با همه ی وجود منتظرش بودم. متن زیر نوشته ی خودمه . نمیدونم چرا ولی فکر کردم خوبه براتون بنویسمش. اگه خوشتون اومد بهم بگید من زیاد دست به قلم میشم حتی از ۸ سالگیم هم متن ادبی یادگاری دارم. امیدوارم و از ته دل دعا میکنم که هممون توی این ماه بیشتر به خدا نزدیک بشیم. آمین.
به نام گرانبهاترین گوهری که در ژرفای ضمیر انسانها منزل اختیار کرده و محور اصلی
درخشش معنویت هاست، گوهری که اگر زبان نامه ی نفی حضور او را قرائت کند دل
هزار دلیل برای اثبات وجودش می آورد.
تو آمدی مثل سالهای قبل. تو همان ماه بودی و من همان آدم نبودم. تو همان ماه
بودی همان ماهی که با آمدنت بانزدیک شدنت انگار چیزی توی دلم خالی میشود. تو
پیر نمیشوی ، جوان نمیشوی، نوجوان نبوده ای، کودک هم نیستی، یک موجود ازلی.
اما من از همان وقتی که به دنیا آمدم سلول هایم در حال تغییرندو رفتارم، گاهی هم
عقیده ام و آدم های دور و برم. تو قبل از من هم بوده ای و بعد از من هم خواهی بود،
خدا میداند تا کی. اما من فرصت محدود برای دیدن تو دارم و خدا میداند تا کی چون
من هم نمیدانم تا کی زنده هستم.
در آستانه ی فصل نیایش دست هایم را جلوی صورتم گرفته ام، رو به تو. میخواهم به
میهمانیت بیایم اما نه مثل هرسال این بار میخواهم سنگ تمام بگذارم. میخواهم
نفس بکشم ، عمیق نفس بکشم. میخواهم در میهمانیت تعداد نفس هایم را بشمرم.
دلم سخت گرفته است. دلم برایت تنگ شده است. صدایی در گوشم می
پیچد....>>> هیچ کدام از ما متعلق به زندگی عادی نیستیم. غم همیشه پیام خیلی
بزرگی دارد...>> تو متعلق به اینجا نیستی. تنها کسانی غم ندارند که خدا با آنها قهر
کرده است. هیچ وقت برای غم ها دلیل مادی پیدا نکنید. بلکه دارد میگوید: تو از
جنس دیگری هستی... میتوانیم آنقدر وجود داشته باشیم که همه را غرق آرامش
کنیم.اگر عشق را بشناسیم معنی غم را هم میدانیم. همه ی کسانی که غمگین
میشوند به دنبال خودشان میگردند. وقتی که گریه میکنیم اشک میگوید تو از جنس
من هستی. اشک عاطفه است که تبدیل به ماده میشود... اشک ها مجالم
نمیدهند.... دست هایم را بگیر.... .